امروز برای همدردی و دلداری زلزلهزدگان ثلاث باباجانی، به همراه تیمی از دوستان عازم منطقه شدیم؛ خطّه «خانه شور» را که محروم در سایه است و از زوم رسانهها محروم است انتخاب کردیم؛ ابتدا به روستایی به نام «نیمه کاره گرمسیری» رفتیم؛ خانههای کاهگلی آوار شده و فرو ریخته بر سر ساکنان، جلب توجه میکرد؛ پنج نفر را از زیر آوار بیرون کشیده و دفن کرده بودند؛ مجروحان و بیخانمانها در وسط روستا در حالتی رقّتانگیز تجمع کرده بودند؛ سخنانشان ترجمه واقعی درد و رنج بود؛ سوز کلامشان ژرفای جان را میگزید؛ گمان میکردند نیروهای دولتی هستیم؛ اصرار داشتند ویرانههای باقیمانده از منازلشان را ببینیم؛ در عین دردمندی و تلاش برای نیازردن ما، لحنی اعتراضی داشتند؛ چرا کسی احوال ما را نمیپرسد؟ چرا دردهای ما مهربانی کسی را فعّال نمیسازد؟!
توضیح دادیم که ما هم کسانی مثل خودشان هستیم و کمکهای مردم روانسر را برایشان بردهایم؛ تشکر کردند و بابت این همدردی دعای خیر کردند!
از آنجا راهی میدان نمک و سپس روستاهای قالیچه و شیخ صله شدیم؛ میدان نمک و قالیچه گرچه قربانی نداشتند اما اغلب خانههایشان یا فرو تپیده یا دیوارهایش دهان گشوده و همچون غولی شوم خطر زلزله و ویرانی را فریاد میکنند!
کمکرسانی ناچیز است و هنوز هیچ اقدامی صورت نگرفته بود؛ مردم نیازمند چادر و خوراکی و تدبیر سریع برای بازسازی خانهها در آستانه فصل سرما هستند...
نظرات
بدوننام
23 آبان 1396 - 05:32خداوند جزای خیرتان دهد استاد عزیز. واقعا حادثه تالم باری است خداوند به مصیبت زدگان و آسیب دیدگان صبر و عوض نیکو دهد. خداوندا مصیبت سنگینی است خودت دلهای ما را تسکین ده